آخرین مطالب ارسالی
»ولادت حضرت محمد(ص) مبارک
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
»ولات حضرت محمد(ص) تبریک
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا (ع)
»یا علی بن موسی الرضا(ع)
»یا علی بن موسی الرضا
»اس ام اس تبریک عید فطر
»اشعار ماه رمضان
»یا رسول الله
»اشعار ولادت حضرت محمد (ص)
»یا رسول الله محمد ص مدد
»یا رسول الله ص مدد
»میلاد حضرت رسول ص
شبی در حرم قدس
سایهی عمر، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1351 شمسی.
دیده فروبستهام از خاکیان
تا نگرم جلوهی افلاکیان
شاید از این پرده، ندائی دهند
یک نفسم، راه به جائی دهند
ای که بر این پرده خاطر فریب
دوختهای دیدهی حسرت نصیب
آب بزن، چشم هوسناک را
با نظر پاک ببین، پاک را
آنکه در این پرده، گذر یافته است
چون سحر از فیض، نظر یافته است
خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشایندهی افلاک باش
خانهی تن، جایگه زیست نیست
در خور جان فلکی نیست، نیست
آنکه تو داری سر سوادی او
برتر از این پایه بود، جای او
چشمهی مسکین، نه گهرپرور است
گوهر نایاب، به دریا دراست
ما که بدان دریا، پیوستهایم
چشم ز هر چشمه، فروبستهایم
پهنهی دریا، چو نظرگاه ماست
چشمهی ناچیز، نه دلخواه ماست
پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبهی شاه خراسان نگر
آینهی غیبنما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین
هر که بر او نور «رضا» تافته است
در دل خود، گنج رضا، یافته است
سایهی شه، مایهی خرسندی است
ملک «رضا» ملک رضامندی است
کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا؟
نافه کجا، بوی نسیمش کجا؟
خاک ز فیض قدمش زر شده
وز نفسش، نافه معطر شده
من کیم؟ از خیل غلامان او
دست طلب سوده به دامان او
ذرهی سرگشته خورشید عشق
مرده، ولی زندهی جاوید عشق
شاه خراسان را، دربان منم
خاک در شاه خراسان، منم
چون فلک آئین کهن ساز کرد
شیوهی نامردمی، آغاز کرد
چارهگر، از چارهگری بازماند
طایر اندیشه، ز پرواز ماند
با تن رنجور و دل ناصبور
چاره از او خواستم از راه دور
نیمه شب، از طالع خندان من
صبح برآمد، ز گریبان من
رحمت شه، درد مرا چاره کرد
زندهام از لطف، دگر باره کرد
بادهی باقی، به سبو یافتم
و اینهمه از دولت او یافتم
لینک مطلب
سایهی عمر، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1351 شمسی.
دیده فروبستهام از خاکیان
تا نگرم جلوهی افلاکیان
شاید از این پرده، ندائی دهند
یک نفسم، راه به جائی دهند
ای که بر این پرده خاطر فریب
دوختهای دیدهی حسرت نصیب
آب بزن، چشم هوسناک را
با نظر پاک ببین، پاک را
آنکه در این پرده، گذر یافته است
چون سحر از فیض، نظر یافته است
خوی سحر گیر و نظر پاک باش
راز گشایندهی افلاک باش
خانهی تن، جایگه زیست نیست
در خور جان فلکی نیست، نیست
آنکه تو داری سر سوادی او
برتر از این پایه بود، جای او
چشمهی مسکین، نه گهرپرور است
گوهر نایاب، به دریا دراست
ما که بدان دریا، پیوستهایم
چشم ز هر چشمه، فروبستهایم
پهنهی دریا، چو نظرگاه ماست
چشمهی ناچیز، نه دلخواه ماست
پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبهی شاه خراسان نگر
آینهی غیبنما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین
هر که بر او نور «رضا» تافته است
در دل خود، گنج رضا، یافته است
سایهی شه، مایهی خرسندی است
ملک «رضا» ملک رضامندی است
کعبه کجا؟ طوف حریمش کجا؟
نافه کجا، بوی نسیمش کجا؟
خاک ز فیض قدمش زر شده
وز نفسش، نافه معطر شده
من کیم؟ از خیل غلامان او
دست طلب سوده به دامان او
ذرهی سرگشته خورشید عشق
مرده، ولی زندهی جاوید عشق
شاه خراسان را، دربان منم
خاک در شاه خراسان، منم
چون فلک آئین کهن ساز کرد
شیوهی نامردمی، آغاز کرد
چارهگر، از چارهگری بازماند
طایر اندیشه، ز پرواز ماند
با تن رنجور و دل ناصبور
چاره از او خواستم از راه دور
نیمه شب، از طالع خندان من
صبح برآمد، ز گریبان من
رحمت شه، درد مرا چاره کرد
زندهام از لطف، دگر باره کرد
بادهی باقی، به سبو یافتم
و اینهمه از دولت او یافتم
لینک مطلب
توسط مصطفی محمدزاده در چهارشنبه 89/7/21 ساعت 3:52 صبح
نظر